در محبت کام نتوان بی دل خونخواره یافت


غنچه خونها خورد تا چون گل دل صدپاره یافت

لنگر آسودگی دست مرا بر چوب بست


تا به دست بسته روزی طفل در گهواره یافت

گریه شادی حجاب چهره مقصود شد


بعد ایامی که چشمم رخصت نظاره یافت